You are currently viewing فرار از جزیره
فرار از جزیره

فرار از جزیره

قطع: رقعی
تعداد صفحات: ۲۲۶ صفحه
برنده چهار لاکپشت پرنده – زمستان ۱۳۹۷

والتر گفت: «می‌دونی، تو هیچ‌وقت ازم نپرسیدی.»

«چیو نپرسیدم؟»

«همون سؤالی رو که همه‌مون می‌پرسیم نپرسیدی. علت این‌جا بودنمون رو. نمی‌خوای بدونی چی‌کار کردم؟»

جاناتان بینی‌اش را با آستینش خاراند. به ابرهایی که مثل زغال سیاه بودند نگاه کرد.

جواب داد: «نمی‌دونم. به من ربطی نداره.» قصد نداشت این کلمه‌ها را آن‌قدر بی‌ادبانه‌ و خشن‌ به زبان بیاورد.

صدای خفیف رعد بلند شد. غیر از آن، صدای خفه ضربه زدن به توپ چرمی تنها صدای محیط بود.

بالاخره جاناتان گفت: «خیلی خب، واسه چی این‌جایی؟»

والتر لبخند زد، دندان‌های سفیدش در تاریکیِ رو به افزایش محیط برق می‌زد.

دست‌هایش را به هم زد. «فکر می‌کردم هیچ‌وقت نمی‌پرسی! روز مادر!»

«روز مادر؟»

فرار از جزیره – دن گماینهارت

پرتقال

Leave a Reply